وبلاگ میا وان

در وبلاگ شخصی میا وان می توانید مطالب متفاوت و جدیدی را که خودم ترجمه کرده ام به صورت فارسی بخوانید ^-^

وبلاگ میا وان

در وبلاگ شخصی میا وان می توانید مطالب متفاوت و جدیدی را که خودم ترجمه کرده ام به صورت فارسی بخوانید ^-^

چگونه افراد مبتلا به اوتیسم می توانند نقش مهمی در بازاریابی محصولات داشته باشند

من از زمان یادآوری خودم اوتیسم بوده ام و یاد گرفته ام که با آن زندگی کنم ، اساساً با هر شرایط زندگی سازگار شدم ، اما گاهی اوقات این احساس متفاوت بودن دوباره بوجود می آید.
این احساس منجر به تحقیق در مورد تأثیر روشهای بازاریابی در افراد مبتلا به اوتیسم شد.
 

 
همانطور که از تجربیات و تحقیقات انجام شده است ، ما می دانیم که افراد مبتلا به اوتیسم جهان را به گونه ای دیگر پردازش می کنند ، به ویژه در مواردی که مربوط به موارد حساس است. این تحقیق توسط ویلیام اسکایلارک و همکارانش در دانشگاه کمبریج جورج فارمر و سیمون بارون کوهن بیان می کند.

"افراد مبتلا به شرایط طیف اوتیسم (ASC) حساسیت نسبت به محرک های زمینه ای را در بسیاری از کارهای ادراکی و شناختی کاهش می دهند."

این همچنین بدان معناست که افراد طیف با بازاریابی محصولات متفاوت از افراد "عادی" که می توانند تحت تأثیر "فریب دهنده ها" قرار بگیرند و کالاهای مورد نیاز خود را خریداری کنند متفاوت است.

به نظر می رسد وقتی افراد عادی با اطلاعات حاصل از تبلیغات تجاری یا تبلیغات اینترنتی بمب گذاری می شوند ، سریع فریب تصمیمات عجولانه را می گیرند. شرکت های بزرگ با استفاده از تجزیه و تحلیل پیشرفته فناوری و روانشناسی تعیین می کنند که چگونه محصول خود را در ذهن مردم قرار دهند.

همانطور که تحقیقات نشان داد ، افراد مبتلا به اوتیسم کمتر در معرض این حواس پرتی قرار می گیرند و به طور مداوم به جای محصولات دارای "طعمه ها" محصولات بهتر را می خرند.

به عنوان مثال ، بیایید بگوییم دو محصول برای فروش وجود دارد:

تلویزیون A (500 دلار ، 58 اینچ).
تلویزیون B (750 دلار ، 68 اینچ).
ما می توانیم فرض کنیم دو گروه افراد وجود دارد و یک گروه محصول A را به دلیل ارزان تر بودن خریداری می کنند و گروه دیگر محصول B را خریداری می کنند زیرا علی رغم قیمت بالاتر ، بزرگتر / بهتر است. اما بیایید بگوییم محصول C در اطراف بلوک قرار دارد:

تلویزیون C (800 دلار ، 64 اینچ).
افرادی که حاضرند 750 دلار برای خرید تلویزیون غول پیکر هزینه کنند ، به هر حال این کار را انجام می دهند. هنوز هم افرادی که برای اولین بار قصد خرید محصول A را داشتند اکنون با کالای جدیدی روبرو هستند که از محصول B نیز بهتر است اما گران تر نیز هست و این می تواند به یک درک روانشناختی منجر شود که خرید تلویزیون B یک معامله بهتر است با این فکر که شما یک تلویزیون بزرگ با قیمت مناسب خریداری کرده اید. هنوز هم ، باید بدانید که شما فقط 250 دلار بیشتر از آنچه در ابتدا قصد داشتید هزینه کرده اید.

این احتمالاً در مورد افراد مبتلا به اوتیسم صدق نمی کند زیرا علی رغم معامله ، آنها برای خرید محصول مورد نظر خود به فروشگاه می روند.

ارائه اطلاعات توسط مشاغل.
در بازاریابی ، نحوه ارائه اطلاعات شما مهمترین است. ارائه می تواند یک فیلم ، اینفوگرافیک یا نمایش اسلاید باشد. هنوز هم ، هنگام ارائه ارائه ، باید توجه داشته باشید که احتمالاً نمی توانید افراد اوتیسم را برای خرید محصول براق فانتزی خود فریب دهید ، زیرا آنها قبلاً تشخیص داده اند که آیا محصول شما یا محصول دیگری را بر اساس کیفیت خریداری می کنند یا خیر. از محصول است و نه در ظاهر.

افراد زیادی با علائم سندرم آسپرگر یا یک بیماری مرتبط دیگر وجود دارند ، بنابراین ممکن است تصمیم صحیحی برای استخدام افراد در این طیف باشد تا از چگونگی تفکر و پردازش بازاریابی و تصمیم گیری این افراد اطلاعاتی کسب کنید.

در این موارد که افراد طیف استخدام می شوند ، در واقع ما در مورد افراد اوتیسم با ضریب هوشی بالا صحبت می کنیم که می تواند به شرکت کمک کند تا به عنوان یک مترجم برای کمک به شرکت عمل کند.

فرصت دادن به افراد مبتلا به اوتیسم برای کار در جامعه نیز به ایجاد شغل کمک می کند. بسیاری از افراد اوتیسم یافتن موقعیتی که بتوانند به درستی کار کنند بسیار دشوار است.

برخی از مهارتهای اساسی مانند چشم انداز برای جزئیات ، تمرکز مناسب ، عزم راسخ ، یا یافتن الگو در صنعت بسیار مورد استقبال است. اگر به چالش کشیده شدید نباید از ترس یک چالش جدید ترسید.

افکار نهایی.
از طریق تجربیات شخصی ، من درگیر آن نوع معاملات طعمه ها می شوم. با این حال ، من همچنین می توانم دیدگاه افراد اوتیسم را درک کنم ، بنابراین من همیشه می توانم به عنوان یک واسطه برای شرکت های بازاریابی که به آنها کمک می کند ذهن افراد اوتیسم را درک کنند ، باز باشم.

و شخصاً ، من فکر می کنم شرکتهای بیشتری باید افراد طیف را استخدام کنند. ما افراد دوستانه ای هستیم و دوست داریم در بازاریابی / تجارت کار کنیم.

نقد و بررسی کتاب: "استفاده از دارو برای بزرگسالان" توسط دکتر کارل هارت

وقتی برای اولین بار از این کتاب شنیدم ، انتظار داشتم این کتاب شخصی باشد که به ما بیاموزد چگونه ماری جوانا می تواند به ما کمک کند و ما را درمان کند ، مانند بسیاری از افراد دیگری که سعی در آموزش ما دارند. CBD ، علف های هرز و غیره اما من خیلی اشتباه کردم. در عوض ، این کتابی است در مورد اینکه چگونه تاریخ مواد مخدر با نوسازی فرهنگ مواد مخدر بسیار متفاوت است.
چگونه روزگاری یک انتخاب آزاد بود و اکنون به طور آشکار پلیس شده است. این درمورد چگونگی تبدیل "مواد مخدر" به یک اصطلاح تحقیرآمیز و تأثیر عوامل اقتصادی-اجتماعی پیرامون "فرهنگ مواد مخدر" بر دید کلی داروها است. بحث: آیا بزرگسالان با انتخاب خود ، با حقوق بشر خود ، باید اجازه دهند چیزی را که انتخاب می کنند در بدن خود بگذارند؟ پاسخ در مورد الکل و سیگار "بله" است. اما اگر بخواهیم مواد مخدر را بررسی کنیم ، پاسخ فقط "نه" است.
 

 
وی از زمینه های تاریخی استفاده از مواد مخدر و چگونگی ارتباط آن با آزادی تا ساختارهای شیمیایی خود داروها عبور می کند. وقتی صحبت از اعتیاد هم می شود ، دکتر کارل هارت تفاوت بین افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند و افراد معتاد به مواد مخدر را مرور می کند. افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند به طور معمول افراد بالغ منظمی هستند که دارای شغل هستند ، در خانواده هایی هستند که هر چند وقت یکبار به هر دلیلی این تجربه را دوست دارند. آنها کاملاً تحت کنترل هستند و تصمیم گرفته اند این کار را انجام دهند. با این حال ، فردی که معتاد است ، دارای فاکتورهای اقتصادی - اجتماعی زیادی است که عدم کمک به معتاد نیز در این واقعیت نقش دارد که این افراد اغلب در اثر اعتیاد و مشکلات خود مرده اند. ما را به این حقیقت رهنمون می کند که معتادان با مشکل مواد مخدر شروع نمی کنند ،

دکتر کارل هارت از بحران opiod که در ایالات متحده اتفاق می افتد به عنوان شاهد خود در این مورد استفاده می کند. مرگ و میرها معمولاً افرادی هستند که مشکلات روانی دیگری دارند ، از نظر مالی ، جسمی در مشکلات مختلف قرار دارند یا زندگی خود را برای شخص دیگری به خطر می اندازند. در واقع ، این در واقع داروها نیستند که آنها را می کشند بلکه اعتیاد و ماهیت خود اعتیاد است. این امر قبلاً با اعتماد مردم به الکل ثابت شده است - تعداد افرادی که به دلیل اعتیاد به الکل می میرند بسیار بیشتر از اعتیاد به مواد مخدر است. اما از آنجا که ماده مخدر "مواد مخدر" در نظر گرفته می شود ، این بدان معناست که با عوامل اجتماعی افرادی که در معرض خطر اعتیاد هستند هنگام مرگ در ارتباط است. در حالی که ، الکل اینگونه نیست.

بخشی که من واقعاً جالب یافتم این است که دکتر کارل هارت توضیح می دهد که چرا بیشتر افراد سیاه پوست به اتهام مواد مخدر در زندان محبوس شده اند نسبت به همتایان سفیدپوست خود در حالی که ثابت شده است که افراد سیاه و سفید تقریباً به همان میزان دارو مصرف می کنند. من فکر کردم تحقیقی که او در این باره انجام داده است از جمله: مطالعات ، حکایاتی از خودش و دیگران ، زمینه های تاریخی و اجتماعی ارائه شده از طریق منابع ثانویه ، شدید ، شگفت انگیز است و من فکر می کنم که او اساساً فقط ثابت کرد که سیستم اجرای قانون در مورد اتهامات مواد مخدر یک مشکل ذاتی دارد. این نه تنها زندگی را نابود می کند بلکه باعث کشته شدن مردم نیز می شود.

در پایان ، در حال حاضر تعداد کمی از کتابهای داستان نویسی به اندازه این کتاب مهم هستند و من از مطالعه بیشتر افراد بیشتری استقبال می کنم. این خیلی خوب نمی داند اما می توانم صادقانه بگویم که کاملاً فکر شما درباره فرهنگ مواد مخدر را تغییر خواهد داد. به خصوص اگر فکر می کنید افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند فقط "افراد بد" هستند که "انتخاب های بد" می کنند. این دیدگاه شما را کاملاً تغییر خواهد داد و همه را به تصویر بزرگتر تبدیل خواهد کرد. من مشتاقانه منتظر مطالعه بیشتر کارهای دکتر کارل هارت در آینده هستم.

5 راه برای غلبه بر سندرم ایمپوستر

سندرم ایمپوستر را در دانشگاه تجربه می کنید
هرچه بیشتر به سمت رشته خود بروید ، همه دانش آموزانی را که فقط دوره های انتخابی یا پیش نیازها را می گذرانند شروع می کنید. ناگهان شما با تعداد انگشت شماری از دانش آموزان روبرو خواهید شد که تقریباً هر روز در هر کلاس آنها را می بینید. شما با این افراد رشد می کنید. با آنها پیوند دهید. با آنها مبارزه کنید.
 

 
چه اتفاقی می افتد که احساس می کند دیگر با همان سرعت رشد نمی کنید ...

روزی از خواب بیدار خواهید شد و مدام احساس خواهید کرد که با همسالان خود در رقابت هستید. من به یاد می آورم که همیشه احساس می کردم سخنرانی هایم در مقایسه با دیگران جذاب نیست یا پروژه های طراحی من زباله است. این احساس به شما دست می دهد که دائماً در حلق یکدیگر قرار دارید و می خواهید ارزش خود را ثابت کنید اما در داخل با این مسئله برخورد می کنید.

سندرم ایمپوستر چیست؟

جایی که فردی به مهارتها یا استعدادهای خود شک می کند و از در معرض کلاهبرداری ترس درونی دارد.

در اینجا پنج راهی وجود دارد که می توانید بر سندرم Imposter غلبه کنید:

1. بپذیرید که می توانید ، و احتمالاً مرتکب اشتباه شوید

وقتی وارد دانشگاه می شوید ، غالباً آسان است که در این ذهنیت "مردم پسند" قرار بگیریم. شما می خواهید والدین خود را افتخار کنید. شما می خواهید دوستان خود را تحت تأثیر قرار دهید. می خواهید معلم شما را دوست داشته باشد و غیره. این رویکرد می تواند برای ثبات ذهنی شما مضر باشد. دیگر به خود اجازه نمی دهید اطلاعات را یاد بگیرد و جذب کند. در عوض ، شما اطلاعات را برای تصویب و "کسب نمره خوب" حفظ می کنید. چه اتفاقی می افتد که در آن امتحان قبول نشوید یا در آن مقاله رد شوید؟

بپذیرید که شما یک انسان هستید ، که در حال یادگیری هستید ، و قصد دارید چند اشتباه را در اینجا و آنجا انجام دهید. نحوه دریافت آن درس و رشد از آن در جایی است که خواهید فهمید چه نوع دانش آموزی هستید.

2. تأییدهای مثبت

آنچه شما به دنیا ارائه می دهید دقیقاً همان چیزی است که شما می خواهید پس بگیرید. اگر خودتان را پیدا کنید که می گویید ، "واو ، آنها نویسنده بهتری از من هستند" ، "آنها هرگز در یک آزمون رد نمی شوند ، چگونه می توانم مقایسه کنم؟" "من در هنگام ارائه سخنرانی هرگز نمی توانم به این اعتماد به نفس داشته باشم ، آنها نمره بهتری از من می گیرند" ، سپس شما انرژی منفی را به جهان وارد می کنید و این دوباره بازگردد و به عزت نفس شما آسیب برساند.

همیشه می توانید تصدیق کنید که همکلاسی هایتان خوب عمل می کنند! فقط هرگز از آن به عنوان لرزش در ارزش و توانایی شخصی خود استفاده نکنید. اظهارات مثبت به نظر می رسد: "من بخاطر ارائه آن سخنرانی حتی اگر عصبی باشم بسیار به خودم افتخار می کنم" ، "من در این مقاله خوب عمل کردم و دفعه بعد از نظرات معلمان برای بهبود آن استفاده خواهم کرد!" "من تمام هفته را برای این آزمون مطالعه کردم و خوشحالم که توانستم آن را قبول شوم!"

3. بررسی همتا

من می دانم که احساس می کنم آخرین کاری که می خواهید انجام دهید این است که با شخصی تماس بگیرید که احساس می کنید با آن رقابت می کنید. اما صدایم را بشنو! اگر روش ارائه شخصی ، یا چگونگی ساختار مقاله خود را می پسندید ، یا متوجه می شوید که شخصی دائماً در امتحانات موفق می شود ... شما مجاز هستید که با آنها ارتباط برقرار کنید!

در مورد آنچه دانش آموز متفاوت از شما انجام می دهد راهنمایی یا راهنمایی بخواهید. قول می دهم دانشگاه آنطور که به نظر می رسد بریده بریده نیست. اگر با یک سوال واقعی به یک همکلاسی نزدیک شوید ، متعجب خواهید شد که چقدر آنها می توانند به شما در پیشرفت کمک کنند! آیا این اشتباه با پرسیدن برای دیدن یک دانش آموز مقاله شما هر دو هنوز به نوبه خود در، و یا درخواست یک دانش آموز به شما پاسخ ارائه برای تست کامل، و غیره آیا استفاده از محبت خود را را ندارد!

4. از منابع دانشگاه استفاده کنید

شیوه تحصیلات شما هرچه باشد (دانشگاه ، کالج جامعه ، مدرسه تجارت و غیره) ، بیشتر مدارس منابع یادگیری را برای دانش آموزان ارائه می دهند. به مرکز نوشتن بروید و در مورد مقالات خود کمک بگیرید ، در آن جلسه مطالعه گروهی در کتابخانه شرکت کنید ، فیلمهای الکترونیکی آموزش الکترونیکی را در مورد چگونگی انجام کار خود مشاهده کنید.

اگر احساس می کنید در یک روال معمول گیر کرده اید و نتایج یکسانی را می گیرید ، پس رشد یا عدم رشد به خود شما بستگی دارد! استفاده از این منابع می تواند دریچه ای برای ایده ها و مفاهیم جدیدی باز کند که حتی تصورش را هم نمی کردید.

5. به آن زمان دهید

سندرم ایمپوستر یک شبه از بین نمی رود. در حقیقت ، برخی از افراد خارج از محیط های دانشگاهی با آن برخورد می کنند. سندرم ایمپوستر می تواند در محل کار ، در خانواده یا حتی در سرگرمی های مورد علاقه شما ظاهر شود. ایده ای که باید به خاطر بسپارید این است که باید با خود مهربان باشید! شما تنها کسی در جهان هستید که محدودیت های خود و آنچه را که قادر به انجام آن هستید می دانید. این همیشه با بقیه متفاوت خواهد بود. روی خود متمرکز باشید و شکوفایی خود را تماشا کنید!

آیا مدهای زیبایی از نظر روانشناختی مضر هستند؟

رسانه های اجتماعی پر از مواردی است که ما می توانیم بررسی کنیم و اصلی ترین چیزی که من در مورد رسانه های اجتماعی به آن علاقه مند بوده ام این است که چگونه به جوانان امروز آسیب می رساند. با تمرکز بر روی یک گروه سنی حدود 10 تا 18 سال ، می خواهم دریابم که چه عواملی در رسانه های اجتماعی می تواند برای این جوانان ذهن خطرناک باشد که باعث می شود آنها وارد مواردی مانند افسردگی جنون شوند و حتی ممکن است از اجتماعات آفلاین خود خارج شوند. در موارد شدید این می تواند به خودزنی ، خودکشی و حتی رفتار مجرمانه منجر شود.
فکر نمی کنم ما درک کنیم که رسانه های اجتماعی چقدر در زندگی ما و به ویژه زندگی و ذهن جوانان تأثیر دارند. این به عنوان بزرگسالان وظیفه ماست که از جوانان در برابر جنبه های بد رسانه های اجتماعی محافظت کنیم. اما اگر حتی ما نتوانیم آن را ببینیم چه؟ اگر بدون صریح بودن آن مضر باشد چه؟ چه می شود اگر چیزی در دید ساده پنهان باشد که احتمالاً تأثیر زیادی بر زندگی خود ما نداشته باشد ، اما قطعاً پیامدهای روانشناختی آسیب به افراد جوان ، آسیب پذیرتر را داشته باشد؟
 

 
همه ما بحث در مورد استانداردهای زیبایی را شنیده ایم. ما بحث در مورد محتوای مضر مانند عکس های خودزنی و غیره را شنیده ایم. ما در مورد جنسیت زدگی جوانان در حال تبدیل شدن به یک مشکل بزرگتر و بزرگتر در جامعه امروز شنیده ایم. با این حال ، اگر زیبایی شناسی یک صفحه در شبکه های اجتماعی برای ذهن جوان مضر باشد ، چه می کنید؟ اگر گرایش های زیبایی شناختی بتوانند همان چیزی باشند که این توپ را به سمت آسیب روانی بیشتر و بیشتر سوق می دهد بدون اینکه آنها حتی متوجه شوند ، چه می شود؟ برای نرم کردن ضربه و محافظت از جوانان چه کاری می توانیم انجام دهیم؟

مدهای زیبایی

توسط الا جاردیم در Unsplash
'م aestد زیبایی شناسی' چیست؟

یک مد زیبایی شناختی یک طرح یا یک تکنیک زیبایی شناسی است که در صفحه رسانه های اجتماعی استفاده می شود و با روند یا روند فعلی رنگ ، طرح و محتوای آن همخوانی دارد. این باعث می شود صفحه رسانه های اجتماعی برای نوع خاصی از افراد جذاب باشد و "شخصیت" به صفحه اضافه کند. به عنوان مثال: صفحه اینستاگرام "British Vogue" به ما اجازه می دهد لباس ها و مصاحبه ها را ببینیم و البته زیبایی و زیبایی بالا است. این روند در بسیاری از صفحات دیگر نسبت به مد روز نیز دیده می شود. اما یک مد زیبایی به طور معمول ناشی از یک طراحی مد است که مدتی است در گردش است ، احتمالاً براساس چیزی مرسوم در تلویزیون ، فیلم یا فرهنگ افراد مشهور است و هر چند ماه تغییر می کند.

نمونه هایی از مدهای زیبایی شناختی


تصویر مadد «Scenecore» در YouTube پیدا شد
1) هنگامی که من جوان بودم ، مدهای زیبایی "صحنه" نامیده می شد که شامل افرادی با موهای وحشی با رنگهای مختلف ، شبیه به دوران پانک ، اما آمیخته با یک عنصر عجیب گوتیک است. هنرمندانی مانند 'My Chemical Romance' و 'Panic! در دیسکو "بطور عملی بت می شدند ، از جمله" Avenged Sevenfold "و" Bring Me the Horizon ". این نوع که بیشتر به عنوان خرده فرهنگ "Emo" شناخته می شود ، مدی است که عملا افسردگی و آسیب به خود را تشویق می کند. از نظر عقاید ، این بسیار مضر بود و نباید توسط کودکان خردسال بت یا تکرار شود.


توسط ابی Savage در Unsplash
2) یکی دیگر از مدهای زیبایی شناختی که بعد از رشد من در این زمینه ایجاد شد ، فرهنگ هیپستر بود. گرچه فرهنگ hipster به معنای عدم تمرکز بر شرکت های اصلی و بیشتر روی مشاغل کوچک بود ، اما این فرهنگ معمولاً یک فرهنگ انحصاری است که برای افراد طبقه متوسط ​​ایجاد می شود تا نسبت به خود احساس خوشبختی کنند. خرید از مشاغل کوچک و بازارهای متفاوت می تواند بسیار گران باشد و خرده فرهنگ های قضاوتی که از هیپستر بیرون آمدند ، در واقع بسیار طبقه ای بودند.


3) جدیدترین موردی که من از آن شنیده ام مد جدیدی به نام "Dark Academia" است که عمدتا بر ادبیات تاریک تمرکز دارد اما بیشتر به زیبایی شناسی مربوط می شود تا خود کتاب ها. فرهنگ فرعی ناشی از این امر چیزی را بیدار کرده است که به طور ارثی نژادپرستانه است. تمرکز بر ادبیات و زیبایی شناسی مطرح شده در اوج قدرت سفید که عمدتا فقط سفیدپوستان را درگیر می کند ، نه تنها از نظر نژادی غیر حساس تلقی می شود بلکه می تواند به نظر برسد که از افراد رنگین پوست نیز مستثنی است. من شخصاً فکر می کنم این مهمترین نمونه از بین این سه نمونه است زیرا جوانان را ترغیب می کند که یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنند. بسیاری از آنها در واقع کتابها را نخوانده اند ، آنها فقط زیبایی تاریک آنها را ترجیح می دهند. اما از نظر مردم ، به نظر می رسد که به طور انحصاری برای دختران نوجوان سفیدپوست (عمدتا) طبقه متوسط ​​آزاد است.

چگونه این مدها می توانند مضر باشند؟


توسط آنتونی تران در برنامه Unsplash
دلایل زیادی وجود دارد که این مد ها می توانند مشکل ساز باشند یا حتی برای نوجوانانی که با آنها درگیر هستند مضر باشد:

1) آنها مد سریع را تشویق می کنند


توسط هانا مورگان در Unsplash
مد سریع در حال حاضر یک مشکل است. مردم هر زمان که مد جدیدی فرا می رسد لباس های بسیار ارزان را می خرند و سپس آنها را بیرون می اندازند. این موضوع قطعاً در مورد فرهنگ مد زیبایی شناسی در شبکه های اجتماعی صادق است. اینستاگرام نوجوانان را تشویق می کند که همیشه این روند را دنبال کنند و لباسهایی برای ترویج لباس خود داشته باشند زیرا لازم است تصاویر خود را در آنها قرار دهند. این اغلب در حدود ده پانزده سال پیش فقط به cosplay محدود می شد اما اکنون بخشی از زندگی روزمره است. نگهداری این مد سریع نه تنها به طور معمول بسیار گران است بلکه برای محیط زیست که قرار است پس انداز کنیم نیز بسیار بد است. تشویق مد سریع به دلیل این مدهای زیبایی شناختی چیزی است که ما باید برای جلوگیری از آن تلاش کنیم.

2) آنها می توانند طبقه گرایی را تشویق کنند


توسط شارون مک کاتشون در Unsplash
طبقه گرایی همیشه یک مشکل بزرگ در شبکه های اجتماعی بوده است. غالباً هرچه ثروتمندتر باشید ، توانایی خرید چیزهایی که مطابق با مدهای زیبایی شناختی است که می خواهید ارائه دهید بیشتر است. بیایید مثالی بزنیم: اگر می خواستید خود و صفحه رسانه اجتماعی خود را به روشی ارائه دهید که بخشی از این فرهنگ جدید Dark Academia باشد - صفحات رسانه های اجتماعی که بیشتر دنبال می شوند توسط افرادی که توانایی خرید لباس تولید شده توسط طراحانی که تشخیص می دهند می توانند از مد جدید درآمد کسب کنند. همه چیز از لباس گرفته تا کفش و حتی طراحی داخلی همه هزینه های زیادی دارد و اگر متوجه نشده باشید که وقتی یک مد زیبایی جدید اتفاق می افتد اولین کاری که شرکت ها انجام می دهند این است که قیمت اقلام متناسب با فرهنگ فرعی را بالا ببرید.

3) آنها می توانند چیزهایی را که غالباً مشکل آفرین یا مضر هستند ، جلوه دهند


توسط یوریس آلومدی در Unsplash
همانطور که قبلاً گفتم ، جذاب کردن چیزهای مضر احتمالاً یکی از بدترین کارهایی است که این مدهای زیبایی انجام می دهند و نمونه های زیادی از این موارد در طول تاریخ وجود دارد. به عنوان مثال ، ما می توانستیم به دهه 70 برگردیم زمانی که مزه زیبایی در اطراف LSD و کوکائین بود. احتمالاً بهترین جذابیت با یک م aestد زیبایی شناسی نیست. اما در مد های امروزی نسل Z ، جذابیت مالیخولیا و افکار عمیق منجر به افسردگی در بسیاری از جوانان شده است. من نمی گویم که این اتفاق برای همه آنها رخ می دهد ، اما برخی از مدهای زیبایی باعث افسردگی یا افسردگی افسردگی می شوند مانند: انواع مختلف مبتنی بر نوآر ، برخی از روندهای مبتنی بر نوستاگلیا و حتی تا موسیقی موسیقی هنرمندان مرتبط با خاص مدهای زیبایی مانند لانا دل ری.

نکته جانبی: من شخصاً عاشق موسیقی لانا دل ری هستم ، اما همچنین می توانم ببینم که چگونه موسیقی او برای ذهن جوان آسیب پذیر که آهنگ های او را بسیار واقعی می خوانند ، مضر است.

4) آنها می توانند محرومیت را تشویق کنند


هر کدام از این حالت ها ، به ویژه در دهه 2010 ، می تواند چیزی به نام "دروازه بان" را ترغیب کند که در آن افراد با دسترسی بیشتر ، پول بیشتر و مناسب تر بودن برای مد خاص اغلب از آن در برابر دیگران که پول کمتری دارند ، دسترسی کمتری دارند و کمتر به نظر می رسند ، دفاع می کنند زیبایی های خاص مد به امید محبوبیت بیشتر خودشان. این ، در روندهای متداول و اخیر می تواند منجر به مواردی مانند توهین ، آزار و اذیت ، آزار و اذیت اینترنتی و حتی مزاحمت شود. در موارد شدید ، گیرنده می تواند افسرده ، منزوی شود ، احساس بی لیاقتی کند و اغلب حتی به خود آسیب برساند. به نمایش گذاشتن طیف وسیعی از افراد درگیر در زیر فرهنگ به جای دروازه بانی به دلایل زیبایی شناسی گرفته تا تبعیض نژادی (نگاه کنید به: مثال در Dark Academia) و از همه نوع بدن و پول مهم است.

ما چه کمکی میتوانیم بکنیم؟


توسط تیم مارشال در برنامه Unsplash
ما به عنوان بزرگسال می توانیم از طریق رسانه های اجتماعی تشویق و آموزش دهیم. چیزهایی که می توانیم به کودکان و نوجوانان نشان دهیم این است:

تعداد زیادی از مردم وجود دارد که همه متفاوت هستند و در عین حال همه از چیزهای مشابه لذت می برند
انواع مختلفی از افراد درگیر در فرهنگ های فرعی مختلف وجود دارد
پول ، شهرت در شبکه های اجتماعی و خودنمایی اهداف واقعی رسانه های اجتماعی نیستند
حضور در شبکه های اجتماعی برای ایجاد دوست بیش از ایجاد اختلاف
من امیدوارم که ما بتوانیم به جوانان بیاموزیم که رسانه های اجتماعی بیش از کلیسا و روند دروازه بان وجود دارد. امیدوارم بتوانیم به آنها بیاموزیم که مدهای زیبایی شناختی همین هستند ، آنها مد هستند و نه چیز دیگری. امیدوارم بتوانیم به آنها یاد دهیم که شخصیتی را برای خود پرورش دهند و به جای اینکه دنباله رو در طراحی ، آسیب رساندن ، آسیب رساندن و اغلب مشکل ساز در شبکه های اجتماعی باشند ، با آن همراه شوند.

آیا خودشیفتگان شرور یا معلول هستند؟

اختلالات شخصیتی اغلب پاسخی به ضربه است. و درمان اختلال شخصیت خودشیفته تقریباً غیرممکن است زیرا باعث می شود فرد مبتلا به NPD بازی های فکری با درمانگران انجام دهد. این واقعا یک اختلال شخصیت افتضاح است.

 متأسفانه ، این بدان معناست که در حالی که مهارت های ارتباطی بین فردی آنها از دیدگاه بازاریابی / روابط عمومی درجه یک است ، روابط آنها بسیار سطحی است و مبتنی بر یافتن منبع تغذیه ایگو آنها در تلاش بیهوده است تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشند. آنها واقعاً به دلیل اختلال شخصیت خود کاملاً گره خورده اند و درمان NPD تقریباً غیرممکن است زیرا خودشیفته ها با ذهن درمانگرها بازی های فکری انجام می دهند و به اندازه کافی آسیب پذیر نیستند تا درمان مفید باشد.

 

 

متأسفانه ، جامعه نه تنها رفتار خودشیفتگی را عادی می کند (در حالی که قربانیان ضربه را نیز گریزان و سرزنش می کند) بلکه آن را تشویق می کند. سرمایه داری رویای خودشیفتگی است زیرا تنها قانون "مرگ با بیشترین اسباب بازی ها" است. تنها راه مقابله با فردی که از اختلال شخصیت خودشیفته رنج می برد این است که با کاهش تماس با او و محدود کردن توانایی او در آسیب رساندن به محل کار ، تغذیه آن را متوقف کنید.


من شخصاً با سو abuse استفاده خودشیفته از خانواده و همچنین صاحبخانه ها و هم اتاقی ها دست به گریبان بوده ام و معتقدم قطع کردن آنها بهترین تصمیمی است که گرفته ام. کاملاً واضح بود که آنها فقط با من بحث می کردند تا من بتوانم خودم را به سطح آنها برسانم و مقابله کنم و علاقه ای به بحث یا حل مسئله ای که آنها مطرح می کردند نداشتند. آنها فقط به طور سیستماتیک لیستی از ناامنی های من را مرور می کردند و می دیدند چه چیزی باعث می شود خونسردی ام را از دست بدهم که تنها هدف آنها است. خنده دار بود اگر خیلی غمگین نبود. و آنها این کار را کردند زیرا من سعی کردم آنها را با همان استانداردی که مرا رعایت می کردند نگه دارم. آنها تحریک شدند. و من فهمیدم که همه کارهای خوبی که آنها برای من انجام دادند نظافت و چیزی است که باید در بانک بگذارم و بعداً به عنوان سیاه نمایی احساسی استفاده کنم. سرانجام توانستم ببینم که هیچ کاری انجام نداده اند و گفته اند هیچ ارتباطی با هر آنچه "اشتباه" من است و همه چیز با این اختلال شخصیتی که در آن گرفتار شده اند ، ندارد. این آزاد کننده بود اما از اینکه وجود واقعاً هیچ کاری نمی توانستم بکنم تا آنها را از این کار خلاص کنم. به نوعی ، NPD شبیه OCD است زیرا اجباری که برای حفظ خود دارند ، که شامل نفس نفسانی بسیار شکننده آنها نیز می شود ، مانند سرمایه داری برای جلوگیری از صرف نظر از اصول اخلاقی ، هیچ کاری متوقف نخواهد شد.


احساس می کنم متنفر بودن از خودشیفتگان باعث هدر رفتن انرژی من می شود و بهترین راهکار دیدن این موارد برای افراد معلول است (که مستلزم پذیرش این مسئله است که اختلالات شخصیتی و همچنین همه چالش های بهداشت روانی ، یک معلولیت معتبر و قابل توجه است و نه نشانه ای از ضعف یا چیزی که به سادگی شامل انتخاب های بهتر می شود) ، با محدود کردن اطلاعاتی که به آنها می دهید و دامنه مکالمات خود را به طور کلی و تنظیم انتظارات خود ، درگیر بازی های فکری آنها شوید.


انتظارات برآورده نشده منشأ بسیاری از احساسات بد است و در مواردی که به خودشیفتگان مربوط شود ، امری همیشگی خواهد بود ، خصوصاً از آنجا که آنها عاشق طعمه زدن و تغییر مردم هستند. این بدان معنا نیست که افراد خودشیفته نباید برای کارهایی که انجام داده اند با عواقبی روبرو شوند اما نباید انتظار داشت که به جز گرفتار شدن ، برای هر کاری پشیمانی اتفاق بیفتد. حتی بعضی ها به اینکه چه تعداد از افراد بدرفتاری کرده اند افتخار می کنند. رنگ آمیزی خودشیفتگان به عنوان شرورانی که "باید بهتر بدانند" و "باید بهتر رفتار کنند" اما فقط انتخاب نکنند مانند این است که به یک فرد پرخاشگر بگویید تمام کاری که باید انجام دهد این است که دست و پا زدن و پاکسازی را متوقف کنید. نه تنها توانایی آن است ، بلکه شامل دادن قدرت خود به آنها با انتظار برای تغییر آنها و اجازه دادن به انتخاب هایشان وضعیت عاطفی شما را دیکته می کند. بهترین راه برای پس گرفتن قدرت این است که دیگر بازی آنها را متوقف کنید ،


شخصی که مغز او تصمیم گرفت بهترین پاسخ به ضربه و بهترین دفاع در برابر ضربه بیشتر این است که:


طناب زدن با جذابیت و حرکات خوب که به نوبه خود برای سیاه نمایی طعمه های خود عادت می کند


بحث را شروع کنید تا دیگران را عصبانی یا ترسیده یا ناراحت کنید ، اما بدون اینکه بخواهید احساس خوشبختی کنید ، در حقیقت بحث خوبی داشته باشید


مردم را به نور بنزین سوق دهند و آنها را وادار کنند که به خود و واقعیت واقعیت تردید کنند که خودشیفتگی را حتی قدرتمندتر می کند


صرف نظر از اینکه دیگران اخلاقی ، سازگار و همدلانه هستند ، هرگونه توسل به همدلی یا اخلاق را نادیده بگیرند ، زیرا آنها همدلی را نقطه ضعفی می دانند که می تواند مورد سو be استفاده قرار گیرد و باعث آسیب دیدگی بیشتر شود و به همین دلیل است که آنها در وهله اول اینگونه هستند و آنها مطابقت با قوانین و اخلاق را نه تنها در زیر آنها بلکه نوعی تسلیم می دانند که ضربه آنها بسیار ترسناک ساخته است و بنابراین چیزی در اطراف آنها دیواره ای بسیار بلند و ضخیم است.


بعید به نظر می رسد که یک خودشیفته هرگز آسیب دیدگی خود را برای کسی آشکار کند ، با این فرض که به طور کلی آن را سرکوب نکرده اند ، زیرا از آن شرمسار هستند و همدلی و اعتماد به نفس در مقامات مسئول را مقصر آن می دانند.


در مجموع. اختلال شخصیت خودشیفته واقعاً یک زندان وحشتناک و غیر قابل نفوذ است / چرخه معیوب افراد خودشیفته در آن قفل شده اند و نمی توانند از آن خارج شوند زیرا قدرت اصلی غریزه آنها برای جلوگیری از آسیب دیدگی است که باعث می شود آنها هرگز به اندازه کافی برای دریافت کمک آسیب پذیر نباشند. ما هرگز نمی توانیم انتظار داشته باشیم که آنها تغییر کنند زیرا آنها فقط به طور موقت تغییر می کنند تا شما را به عقب بکشند تا بتوانند به بازی شما ادامه دهند. ما فقط می توانیم آنها را برای کسانی که هستند ببینیم و ارتباط خود را با آنها محدود کنیم و در مورد مرزها بسیار محکم عمل کنیم وقتی چاره ای نداریم جز تعامل با آنها.


tl؛ dr این معمولاً یک اختلال شخصیتی است که برای محافظت از آنها در برابر سو abuseرفتاری که بیزاری از ضربه آن چنان نیرومند است ایجاد می شود که در رفتارهای مضر خود قفل شده اند و باید حداقل در طول بازوها و گفتگوهایی که دامنه آنها بسیار محدود است ، نگهداری شود. و مرزهای سخت مهم است که نگذارید آنها باعث شوند در خودتان شک کنند یا از اینکه نتوانستید بحث قانع کننده ای برای مقابله با آنها پیدا کنید احساس بدی پیدا کنید. آنها غالباً بحث و جدال را شروع می کنند تا خونسردی شما را از دست بدهند یا اینکه احساس ناتوانی کنید و برتری خود را کسب کنید. آنها در یک حلقه معیوب ایجاد شده توسط آسیب دیدگی حبس شده اند و هیچ کاری شما هرگز تغییری در آن ایجاد نمی کنید یا رفتار آنها با شما تغییر نمی کند. برچسب زدن به عنوان "بد" هیچ کمکی به شما نمی کند. بهتر است دور شوید و آنها را فراموش کنید. زندگی آنها در حال حاضر از هر آنچه می خواهید برای آنها آرزو کنید بدتر است.